نتایج جستجو برای عبارت :

جدال پر تمنا

نام:جدال پر تمنا
ژانر:عاشقانه،هیجانی
نویسنده:هما پوراصفهانی
خلاصه:دختری مسیحی ، ویولت...مردی مسلمان ، آراد...سر راه یکدیگر قرار می گیرند...دو دین متفاوت،دو دنیای متفاوت...در تلاشند تا بتوانند دین و دنیایشان را یکی کنند،اما آیا موفق خواهند شد؟
دانلود رمان جدال پر تمنا
دانلود بهترین و زیبا ترین و جذاب ترین و باحال ترین و قشنگ ترین و دراماتیک ترین و هیجان انگیز ترین و دانلود رمان جدال پر تمنا
بهترین و جالی ترین و جذاب ترین و خفن ترین و زیبا ترین رمان های ایرانی و خارجی با فرمت pdf و دانلود رمان جدال پر تمنا
جدید ترین و بهترین و زیبا ترین رمان های سال با لینک مستقیم و دانلود رمان جدال پر تمنا با فرمت pdf و apk
دانلود بهترین رمان جدال پر تمنا با فرمت های pdf و apk و دانلود جدید ترین رمان های ایرانی و خارجی با لینک مستقیم
دانلود رمان جدال پر تمنا
از این پس شما دوستان می توانید رمان های جدیدتری را از وبلاگ رمان فا تهیه کنید


خلاصه داستان کتاب رمان جدال پر تمنا:

ویولت دختری زیبا با چشمان افسانه ایی، به تازگی از فرانسه با خانواده فرانسوی خود به ایران بازگشته او که اصلیتی ایرانی دارد در دانشگاه با خواهر و برادری آشنا میشود که با ارگل (خواهر) دوست و با آراد (برادر) رقیب میشود . ویولت مسیحی است و ارگل و آراد از یک خانواده مذهبی هستند . کلّ کلّ بین ویولت و آراد اتفاقات
نام رمان : جدال پر تمنا
نویسنده : هما پور اصفهانیتعداد صفحات: ۵۸۴خلاصه داستان رمان جدال پر تمنا:
همه چیز از یه جر و بحث شروع شد … یه جر و بحث ساده …و بعد کم کم تبدیل شد به یه جدال … جدالی پر از شیطنت و عطش …جدالی پر از تمنا … جدالی بین حوایی از تبار مسیح و آدمی از تبار محمد …
ادامه مطلب
تو را تمنا میکندنگاهی به درازای تاریخو به مسلخ می کشدحس غبار گرفته ی سالهای انتظار راو رنگ زمستان گرفتهنفس هایی که به گرمای تموز پناه برده انددیگر آواز نمی خوانند چلچله هاکه گرفتارند به چنگ عقاب هاو قصه ای نقل نمی شوداز پس هجوم احساسات بی حسابتو را بهار تمنا میکندبه عطر اردیبهشتتو را جویبار تمنا میکندبه وقت آرامش...
پ ن: به وقت خرداد، به رنگ فراموشخانه...
دانلود آهنگ جدید امید عشق و تمنا 320
دانلود آهنگ امید عشق و تمنا با کیفیت 320
دانلود موزیک ویدیو امید عشق و تمنا
آهنگ عشق و تمنا امید 320

دانلود آهنگ جدید امید شاد

متن آهنگ عشق و تمنا امید
دانلود آهنگ جدید امید گلپوش
دانلوداهنگ خدایکی یاریکی ازامید
کتاب جدال قهرمان دیوید گریم استون رضوانه سیدعلی انتشارات محراب قلم
کتاب جدال قهرمان : مأموریتی در جدال با شرایط سخت، شرایط ننگ…
 
کتاب جدال قهرماننویسنده : دیوید گریم استونمترجم : رضوانه سیدعلیانتشارات محراب قلم
خلاصه:
دسیموس و دوستش به طریق مشکوکی دزدیده می شوند و به محل دور از خانه شان منتقل گشته و زندانی می گردند.آنها کم کم متوجه می شوند که اربابان آنها را برای بردگی می برند بردگانی که باید با مسابقه و مبارزه با همدیگر وک تک زدن هم، دیگر
هوای عشقت ، به سرمنگاه توست ، در نظرمببین که آواره شدمکوی به کو ، در سفرمبده نجاتم ای صنماسیر و در بند تنمبگو چگونه پر زنمکه سر به جنت بزنمرانده مرا ، گناه منتو می شوی پناهمپس از همه جدال هاتو می شوی گواهمبه سان عشق اولین که در ازل ، شناختمبه عشق میرسم به توزمانه بی خود شدنم
دانلود آهنگ راغب دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Didi Ke Rosva.. With online playback , text and the best quality in mediac
 
 
متن اهنگ راغب به دنبال دل
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلمدیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدمبا آن همه آزادگیبر زل
تو را تمنا میکندنگاهی به درازای تاریخو به مسلخ می کشدحس غبار گرفته ی سالهای انتظار راو رنگ زمستان گرفتهنفس هایی که به گرمای تموز پناه برده انددیگر آواز نمی خوانند چلچله هاکه گرفتارند به چنگ عقاب هاو قصه ای نقل نمی شوداز پس هجوم احساسات بی حسابتو را بهار تمنا میکندبه عطر اردیبهشتتو را جویبار تمنا میکندبه وقت آرامش...
پ ن: به وقت خرداد، به رنگ فراموشخانه...
 
5 نکته مهم در بازی جدال ستارگان! جم ، نیرو و استراتژی!
پس از معرفی بازی جدال ستارگان یا Brawl Stars  توسط سوپرسل و تجربه این بازی توسط هزاران کاربر ، زمان آن رسیده است تا با آموزش چندی از مهمترین نکات جدال ستارگان به پیشرفت هرچه بیشتر شما کاربران همشگی گیمر کمک کنیم!
ادامه مطلب
پیوسته میگی جداشیم بهتره و ازم میخوای که همدستت هم بشم. ازت میپرسم چرا و چند دلیل منطقی و احساسی میاری. آخر دست هم میگی برو دنبال زندگیت و اگه جدا بشیم ضربه کمتر میخوریم. من که میدونم به خاطر من میخوای تن به این جدایی بدی، اما خیال کردی، من راحت به دستت نیوردم که راحت از دستت بدم. میخوام تا ابد و تا همیشه کنارت باشم؛ با هر شرایطی و با هر محدودیتی. میخوام اینقدر واست خوب باشم که همیشه بهم تکیه بدی، میخوام بدونی من همیشه کنارتم. میخوام بدونی تا اب
داس بی دسته ما 
روزها و سالهایی  
علف هرزه ان باغچه را می چیند 
پدری پیر     کمری تا خورده     دستهایش چه زمخت
داس بی دسته ما گنج گرانی ایست 
که به دست پدری پیر به زمین می کوبد 
هرزه را می جوید , می شوید 
باغچه را اباد است . 
و درختانی که در ان سر به فلک اراسته 
پدری پیر اما ...
عمر را باقی نیست  
گوشه ای بنشسته 
مالکانی هر سو چشم شوریده ای بنگارند 
 و در ان باغچه ابادی به جدال پردازند 
پدر !!؟
فرزندان   پسرانم     
من اگر می دانستم که ز ان موهبت و عش
شعر دل...دلم خاک است ولی چون آتشم سوزاندتنم خاک است ولی چون آب دل را راند
عجب دارم ز خاکی که دمی سوزنده چون آتش و گه طوفنده این دل را خموش آورد دریا وش.
و این دنیا که ما دیدیم جدال آب و آتش بود گهی شعله گهی سیلاب به آرامش چکارش بود
نه آرم بود آتش را و نه سازش ز دریا بودهمه خسران اینها بر وجود خسته ی ما بود.#جدا​​​ل
ما در جهانی سرشار از تضادها زندگی می‌کنیم، جامعه‌ای پر از ایده‌ها و نظراتی که برای تثبیت و گسترش خود در جنگ جدال هستند و یکدیگر را به نقد می‌کشند. گفتمان‌های مختلفی که هر روز و هر لحظه به این جدال دامن می‌زنند. اصولگرایی و اصلاح‌طلبی، محافظه‌کاری و ساختارشکنی، حاکمان و حکومت شوندگان، همه و همه در این کارزار نبرد در جنگند. این تفسیر اجتماع تفارقی‌ای است از جامعه امروز که در منظر بسیار از نظریه پردازان نوینی چون موف، لاکلائو، رانسیر و ل
نوشتن رمان فعالیتی است که‌ در وهله‌ نخست از تخیل نویسنده‌ مایه‌ می‏گیرد. تخیلی که‌ خودریشه‌ در احساسات و هیجانات نویسنده دارد. نویسنده‌ می‏خواهد میان رویا و واقعیت پل بزند. از یک سو زندگی با محدودیت‏ها و مسائل خاص خود و از سوی دیگر جهان رویاها و تخیلات. واقعیت و رویا اغلب با هم سازگار نیستند. زندگی یک نویسنده‌ عجین با تخیلات ادبی و الهام است. نویسنده تمنا را فرا می‏خواند تا از طریق فراخواندن تخیلی تمنا راهی به سوی آن بجوید، راهی که واق
داستان آموزنده 
 
مردی در زمینی مشغول زراعت  بود و زمین بزرگی را تصاحب شده بود. فردی طمع کار و حیله گر هر روز بر  مزرعه مرد کشاورز نظری می داشت و هر چند وقت بر سر زمین با هم به جدال می پرداختند .
مرد طمع کار به آنچه که می داشت هیچ گاه قانع نبود . جدال او نه تنها با مرد کشاورز می بود . بلکه با دیگر اهالی  ده که کنار ملک او املاکی داشتند هم به جنگ و دعوا می انجامید و  از او راضی نبودند . 
او اب و املاک زیادی را در ده تصرف کرده بود و در هر همسایگی املاک خ
اهنگ یه روز اومدی مث موج دریا
متن اهنگ یه روز اومدی مثل موج دریا
آکورد آهنگ یه روز اومدی مثل موج دریا
دانلود آهنگ تمنا بهنام صفوی کیفیت 320


یه روز اومدی مثه موج دریا
دانلود اهنگ موج دریا
دانلود کلیپ تمنا بهنام صفوی

اکورد آهنگ یه روز اومدی مثل موج دریا
دانلود رمان روزای بارونی
از این پس شما دوستان می توانید رمان های جدیدتری را از وبلاگ رمان فا تهیه کنید

خلاصه داستان کتاب رمان روزای بارونی:رمانی مختلط از شخصیت های رمان های قرار نبود، جدال پر تمنا، توسکا روزای بارونی  بازی سرنوشته امتحان پس دادن بنده هاست … خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی تصمیم می گیره ب بینه چند مرده حالجن … وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه امتحان سخت عبور کنن  یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و م
   بدترین نوع رویارویی با دشمن یا هرکس که قصد جدال با وی رو دارین، جدال رو در رو است.
   اگر شخصی علیه شما حرکتی انجام داده هیچ وقتِ هیچ وقت باهاش رو در رو نشین، در غیر این صورت اون فرد میتونه تلافات زیادی رو به شما تحمیل کنه.
   وقتی ک شما دور از چشم وی بر ضد او حرکاتی بزنین مطمئناً کمترین آسیب را شما میبینین و از طرفی بیشترین آسیب رو به دشمنتان میزنین...
      نظراتتون رو پست کنین... .
حرف زیاد هست و گله ها و دردها و اشک ها و سوزِ دل ها و آه که در سینه نهفته اما بی هیچ کدومشون و بی هیچ مقدمه ای میدونم هرچند که رهگذری هستی و شاید به تصادف پنجره ی کلبه ی مجازآبادی من به روت باز شده اما تمنا دارم برای خوب شدن حال یک مادر دعا کن.+مادر تکه سهم زمینی فرزند آدم است از خدا.
کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را
 کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
 با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
زیبا شود به کارگه عشق، کار من
 هرگه نظر به صورت زیبا کنم تو را
فروغی بسطامی (۱۲۱۳- ۱۲۷۴ قمری)
ادامه مطلب
کاش وعده هات راست بود 
کاش حرفات فقط حرف نبود 
کاش نجاتمون میدادی 
کاش الکی مارو سرگردون نمیکردی 
کاش جواب امیدمون بهتو با نا امیدی نمیدادی 
کاش پناه خستگیا و بریدنامون بودی 
ولی هیچکدومش نبودی 
ما هر روز باهات حرف زدیم ولی همه چی بدتر شد 
کاش اسمت یه چی دیگه بود 
با کسانی که به راه پروردگار دعوت‌می کنیم: سه روش لازم است:۱-دعوت با حکمت۲- دعوت با موعظه حسنه۳- جدال احسن با دعوت شدگان
اُدْعُ إِلىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ  إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ(نحل125) 
چرا در دعوت سخن از سه روش است؟
چرا موعظه برخلاف حکمت به صفت حسنه متصف شده است و جدال به صفت احسن؟
چرا جدال
امروز برای اولین بار فرصت کردم فیلم یتیم خانه ایران رو (که قبلا از سینما مارکت خریده بودم) تماشا کنم.
سعی میکنم بعدا بیشتر بنویسم...البته نه در مورد ابعاد هنری فیلم بلکه در زمینه برخی دیالوگهای مهم فیلم مثلا گفتگوی حسام با یک انگلیسی درباره لیاقت اداره‌ی کشور و غیره.
اندیشه هایی از جنس جدال تمدنی با غرب.

پ.ن:
سردار باقری: توقیف نفتکش ایرانی بی‌پاسخ نخواهد ماند.

بعد نوشت:
به نظرم اومد اهم مطالب در باب جدال تمدنی با غرب در این نوشته آقای معاف، ق
تمنا
ای همه من محوِ تماشای تودیده ودل غرقِ تمنای تو

خودتو بهاری وبهاران زتوستجلوه ی عشق است سراپای تو

نام تو شد زمزمه ی لحظه هاروز وشبم غرقه ی رویای تو

همره من گشته به خواب وخیالنرگس جادوی فریبای تو

گُل کند این عشق به اردیبهشترقصِ غزل بزمِ دلارای تو

پادشه حسن تویی والسلامدیده ی من خاک کف پای تو

با تو تمام است مرا ناتمامدفتر دل مانده به امضای تو
                             #فرشید—فلاحی
حفظ ایمان آسون نیست.
رندی میخواد
بلا رو تاب آوردن 
خدایا لطفا خودت رو از ما نگیر
باقی سختیها قابل تحمل هستن.
هزار سختی اگر برمن آید آسان است
که دوستی و ارادت هزارچندان است
لطفا ما رو در زمره ی اونها قرار بده که از تو به غیر از تو ندارند تمنا.
بهشت ارزانی اهلش. 
از جدال با کسی که قدر دان
محبت های تو نیست بپرهیز!
اینکه تصور کنی روزی میتوانی اورا متوجه اشتباهش سازی درست مثل آب کردن کوه یخ با "ها " است !
چاره ای نیست !
باران هم باشی برای کاسه های وارونه کاری نمیشه کرد !
 
خیلی قبول دارم حرفشو . 
تیم فوتبال شهر خودرو در دومین دیدار خود در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا برابر پاختاکور ازبکستان با نتیجه سه بر صفر مغلوب پاختاکور ازبکستان شد.
شهر خودرو که اولین حضورش در لیگ قهرمانان آسیا را تجربه می‌کند امروز در دومین دیدار خود در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا به مصاف پاختاکور ازبکستان رفت. این دیدار در ورزشگاه مرکزی پاختاکور برگزار شد.
شهر خودرو که در اولین بازی خود مقابل تیم الهلال عربستان شکست خورده بود به دنبال پیروزی در این جدال ب
به دفعاتی پیش آمده که ذهنم درگیر اتفاقات گذشته میشود...
کلماتی را درد میکشم.
شایدم هم طراحی...و شاید هم زندگی
ثانیه ها میگذرند و دقیقه ها و پشت سرشان ساعت ها ...
وشب میشود...
و ای وای از شب...
تمام صفحات زندگیم را در سقف تاریک اتاقم ورق میزنم ...
و چه جدال ناجوانمردانه ای بین من و ...زندگی
 
از جدال با کسی که قدردان محبت های تو نیست بپرهیز .
اینکه تصور کنی روزی میتوانی او را متوجه اشتباهش سازی درست مثل آب کردن کوه یخ با " ها " است .چاره ای نیست !
باران هم باشی برای کاسه های وارونه کاری نمیشه کرد .
#دکتر_حسین_الهی_قمشه‌ای
خداوندا ای آرامش محض برای این دل پر خروش من، این بنده ات چندین سال است که عهدو پیمانی با تو بسته است.بارالها این عهد همچنان پابرجاست. نگذار در تصمیم و اراده ام لرزشی بوجود آید. ای امید وهمه کس من تمنا میکنم قبل از پایان عمرم و به پایان رسیدن نفس هایم آن آرزوئی که در دلم پریشانی میکند برآورده فرما....ای مهربانتر از همه کس دوستت دارم.
صادرات کتاب رابطه عبد و مولا می تواند به گسترش فرهنگ اسلامی ایرانی کمک بسیاری کند.
این کتاب مخاطبین بسیاری در ایران دارد.
چرا که مفاهیم سخت را با بیان آسان و شیرین واضح و شفاف می کند.
بخشی از کتاب رابطه عبد و مولا به قلم استاد پناهیان و به همت انتشارات عصر بیان معنوی، در ادامه آورده شده است:
خدایا کی خودت را به من نشان می دهی؟
عبادت یعنی تمنا؛ تمنای ملاقات.
الله اکبر، یعنی خدایا کی خودت را به من نشان می دهی؟
کی جلوه می کنی؟
ببین من با ادب ایستاده
و برای تو راهی نیست مگر مبارزه و جنگ با هواهای سیری ناپذیر نفسانی.همان ها که هر چ بیشتر بهشان برسی،بیشتر از پیش نابودی تو را تمنا میکنند.جهتم با تعجب میگوید هل من یزید؟؟ایا باز هم هست؟؟
+داداش حالا من نمیگم همه رو از دم کلین شیت کن،اصن بباز،ولی این وسط دو تا گل هم بزن.ی دونه اصن.اصن گل هم نزن.خلق موقعیت کن ابرومند ببازی.بالاخره گل زده تو خونه حریف امتیاز داره دیگه.میگیری چی میگم؟؟
خدایا کمم رو ب زیادت قبول کن
تو هر شرایطی شده تو تا آخرش باید درس بخونی.
درس خوندن اولش به علاقست. باید از همه ی وجودت بخوایش. با همه ی وجودت باور داشته باشیش. جدا از کسایی که وجود دارن و جدا از روش هایی که هست. باید باور داشته باشی. خودتو و چیزیکه میخوای رو. باید درس رو با همه ی وجودت بخوای و از خوندنش نهایت لذت رو ببری. درس خوندن نباید برات سخت باشه. باید لذت ببری و تک تک سلول های بدنت اون رو تمنا کنن. باید عاشق باشی و واسه داشتنش هوش از سرت بره. باید همه چیزت بشه.
تو خواستن چیز
مہرباں ہوگا جب خدائے رسولتب کرے گی زباں ثنائے رسول
انتہا کی تو بات ہی نہ کروپہلے سمجھو تم ابتدائے رسول
میں جو ذکر حسین کرنے لگامجھکو ملنے لگی دعائے رسول
عرش کے دل میں یہ تمنا تھیمیں بھی آ جاوں زیر پائے رسول
آ گئے کائنات میں جعفر لوگ دیکھینگے پھر ادائے رسول
ساری دنیا ہوئ فدائے علیاور علی ہو گئے فدائے رسول
جس سے راضی نہیں ہوئیں زھرااس کو کیسے ملے رضائے رسول
عکسش رو پشت تریبون درحال پرزنت مقاله ای که نوشته میبینم و قند توی دلم آب میشه از اعتماد به نفسش و آرامش همیشگیش حتی در مقابل اونهمه آدم از هزار نقطه ی دنیا...
براش نوشتم بهت افتخار میکنم...خیلی!
نوشته افتخار نکن،دوستم داشته باش...
#به تاریخ سخت ترین روزهای زندگیم و جدال با سخت ترین تصمیمات!
 
 
دختر ایستاده بود کنج خیابانی با یک بلوز ساده و از این شلوارهای دم پا گشادی که من خیلی دوست دارم شان و می پوشم، پایش بود، دختر ایستاده بود وسط دو نوازنده ی مرد جوان و به زبان محبوبم فرانسوی غلیظ آوازی می خواند که با حرکات دوست داشتنی بادی پِرکاشِن که اتفاقا خیلی هم ساده و جذاب انجامش می داد به ریتمیک تر شدن آهنگ کمک می کرد.دختر توی این ویدئوی کوتاه به بندی از شعر می رسید که خیلی سوزناک وسط آن همه ضرباهنگ ادایش می کرد و ناخوداگاه به اینجا که
گند تر از بچه ای که به اون یکی واسه رنگ دمپایی خوشگلش پز میده ، گفتگوی دو فرد بزرگساله که دارن خیلی شیک و رسمی و با لب های خندون داشته هاشون رو کاملا دوستانه به رخ هم می کشن و دهن هم رو سرویس می کنن!
+همیشه توی وجود من 3 تا آدم بودن! 1- رسمی و ادبی نویس  2- دوستانه نویس 3- بی اعصاب و گند نویس!
روز من با جدال این آدما شروع میشه و خوشبختانه آخر شب به گند ترین حالت ممکن می رسه!
ای مرغ بال وپر شکسته تقلا چه می کنیتیری به قلب تو نشسته ،حاشا چه می کنیطوفان حادثه تنیده به غمها وجود توای یار دل خجسته تماشا چه می کنیهر سو به سمت راه نگاه تو می دودبندی به پای تو بسته پر وا چه می کنیاحساس می کنی که رسیدی به حاجتتعشقت طلب زمرغک عنقا چه می کنیبا خستگی به راه طلب می روی چرا؟از آنکه زکوی تو رسته تمنا چه می کنیهر دم به انتظار که ،تو نشستی به انتظاراین کوچه  را به انتظار مهیاچه می کنیبا درد یارسوختی وبه دل پر ز آتشیبا این غم وفراق و
راستش رو بخواید نمیدونستم اسم این پست رو چی بزارم چون محتوا نویسی باعث شده روی عنوان ها خیلی سخت گیر باشم  ولی از صدر نشینی در گوگل و جدال بر سرِ برتری خوشم  اومد قرعه به اسم دومی افتاد اون یکی هم نوشتم اگه دوست داشتید با چشماتون عنوان رو عوض کنید دیگه به بزرگیه خودتون ببخشید .بگذریم 
 از زمانی  که شروع به یادگیری سئو (علم رشد دادن یا بهتر بگم بالا آوردن یک سایت در نتایج گوگل)کردم همیشه به دنبال مطالب بیشتر و خاص تر و یا شاید هم پیچیده تر بودم
بهار آمد، بیا جانانة دل،
تکان این گرد غم از خانة دل.
غبار کینه را از دل بشوییم،
ز غم خالی شود پیمانة دل.
به غارت برده ای گنج دلم را،
چه می جویی از این ویرانة دل؟
به جان و دل پرستو را پرستیم،
بهار آید به هر کاشانة دل.
شکسته صد قفس مرغ هوسها،
بیاید پرزنان بر لانة دل.
زمین و آسمان دارد تمنّا،
بهار دل رسید، دردانة دل.
ز مویت شد دراز افسانة شب،
به مویت بافم این افسانة دل.
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
جناب اقای دکتر روحانی
نماینده ای چنین گفته است که شما از آمدن سیل اطلاع داشته آید و برای جلوگیری از آن هیچ تلاشی نفرموده اید
تمنا دارم سکوت ناشی از شرح صدر بالایتان را بشکنید 
خدا میداند تبعات این گونه اظهارات در جامعه چیست و چه عوارضی در پی خواهد داشت.
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
راستش رو بخواید نمیدونستم اسم این پست رو چی بزارم چون محتوا نویسی باعث شده روی عنوان ها خیلی سخت گیر باشم  ولی از صدر نشینی در گوگل و جدال بر سرِ برتری خوشم  اومد قرعه به اسم دومی افتاد اون یکی هم نوشتم اگه دوست داشتید با چشماتون عنوان رو عوض کنید دیگه به بزرگیه خودتون ببخشید .بگذریم 
 از زمانی  که شروع به یادگیری سئو (علم رشد دادن یا بهتر بگم بالا آوردن یک سایت در نتایج گوگل)کردم همیشه به دنبال مطالب بیشتر و خاص تر و یا شاید هم پیچیده تر بودم
جمیله در سن 73 سالگی از دنیا رفت
بخش سینما -خانم فاطمه صادقی معروف به جمیله بازیگر و رقصنده سینمای قبل از انقلاب در ۷۳ سالگی در آمریکا درگذشت. خانم جمیله آخرین‌بار در سال ۱۳۵۶ با فیلم «جدال» ساخته عزیزالله بهادری و با بازی در کنار سعید راد بر پرده سینماها حضور یافت. علت فوت وی کهولت سن و بیماری بوده است.
تابناک با تو
به گزارش واحد سنجش و راه حل‎های رفتاری در بازار (آبسیم) بورس نیوز، شرکت «پاکشو» به عنوان یکی از بزرگترین و معتبرترین شرکت‎ها در زمینه تولید مواد شوینده، بهداشتی و آرایشی به شمار می‎رود. تولیدات این شرکت با برندهای گلرنگ، اوه، سافتلن، مریدنت و هوم پلاس در بازار عرضه می‎شود.
«پاکشو» از جمله شرکت‎هایی است که افزایش نرخ ارز موجب رشد هزینه‎های تولید گردید. از آن جا که بخشی از مواد اولیه از درگاه واردات تأمین می‎شود و از سوی دیگر، شرکت دارا
ای دل عبث مخور غم دنیا را     فکرت مکن نیامده فردا را این دشت خوابگاه شهیدان است     فرصت شمار وقت تماشا را از عمر رفته نیز شماری مکن     مشمار جدی عقرب و جزا را آرامشی ببخش توانی گر     این دردمند خاطر شیدا را ای دوست تا که دسترسی داری    حاجت برآر اهل تمنا را زیرا […]
نوشته ای دل عبث مخور غم دنیا را اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
ببین میخواهم چیزی بنویسم. خب؟ بگو خب. 
- خب 
- آن چیز حول محور تو می‌گردد خب؟ 
- اما من که محوری ندارم. 
- مشکل درست همینجاست. اصلا برای همین تصمیم گرفته‌ام درباره‌ات بنویسم. 
- من باره‌ای ندارم که در آن بنویسی. 
- اما بالاخره یک چیزی هستی که با من سخن می‌گویی. 
- من سخن نمی‌گویم. تو حرفت را دوپاره کرده‌ای. نصف حرفهایت را توی دهان من می‌گذاری. 
- فرض کنیم اینطور باشد. همین که سخن نمی‌گویی یعنی هستی. چون اگر نبودی نمی‌توانستی حتی سخن نگویی. 
- تو
برایم گریه کردی ، باز تو امشب رد پای اشکات رو گونه س هنوزصدای هق هقت را می شناسمچشات زیر بارون اشک هر روز میون ناله های هر شبه توخدایا گفتنت را می شناسممخواه پنهان کنی از من غمت راجریحه دار میشه روحه احساسم دلت در حسرت پایان هجر استتمنایی جز دیدارم نداریتموم سال و ماه و روز و هفته‌تمنتظری سر رو شونم بذاری نمی خوام تو رو غمگین ببینمنگاه عاشقت بگذار بخندهبشور از سر و صورت گرده غصهبزار دنیا در دردو ببنده سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
چلسی و آرسنال با برتری مقابل رقبا به فینال لیگ اروپا راه یافتند تا جمع
انگلیسی های حاضر در فینال رقابت های اروپایی تکمیل شود. به این ترتیب نه
تنها در فینال لیگ قهرمانان و فینال لیگ اروپا، یک جدال تمام انگلیسی
خواهیم دید، که در سوپر جام اروپا نیز این چنین خواهد بود.
چقدر زود می گذرد! حالا دیگر من در جایی قدم می گذارم که ماه ها پیش در رویاهایم آن را تمنا می کردم و چه قدر این زندگی جذاب و زیباست...حقیقت هایی که به واقعیت های من تبدیل شده اند و این قانون دنیا مرا به وجد می آورد حالا یک سال پیرتر شده ام و تجربه های جدیدم نه تنها ذهنم را صیقل داده اند بلکه ردپای آنها را در چهره ام به وضوح می بینم. رویاهایم هنوز مرا برای موجود شدن می طلبند و من مشتاقانه در پی آنها خواهم رفت. چقدر زود میگذرد و من چقدر این گذر زمان را د
پیام تاریخی جیمی #کارتر به #امام_خمینی در مورد بحران گروگانگیری؛ 6 فروردین 1359
تمنّا دارم مرا در حل بحران فیمابین یاری نمایید
من می‌توانم به خوبی درک کنم که تصرف سفارت ما در تهران می‌توانسته است عکس‌العمل موجهی برای جوانان ایران تلقی شود، اما زمان سپری می‌شود و من دلایل جدی برای تردید درباره انگیزه‌های واقعی آنانی که سفارت ما را تصرف کرده‌اند در دست دارم. اشغال سفارت امروز مسائل عمده‌ای برای حکومت شما و حکومت ما ایجاد می‌کند و [در] نهای
امروز بعد از یه هفته رفتم حرم .. خیلی فرق داشت با همیشه .. بعد یه مدت سختی و جدال با خودم 
محبت و عشق هیچ وقت توی زندگی از ما بنده ها گرفته نمیشه
یه وقتایی خودمون قهر کردیم .. 
قهر هم که می کنی باز خدا بیشتر میاد سراغت 
باهات حرف میزنه .. 
 
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
دارم یه چیزایی رو میخونم که بهش هیییچ اعتقادی ندارم
واسه مسابقه نهاد
واسه جایزه سیصد تومنیش
می فهمی؟
و وای اگه که برنده نشم
قشنگ میشه از قضا سرکنگبین صفرا فزود :/

پی نوشت:ولی واقعا هدف اینجور مسابقه ها چیه
مشتاق کردن جوون ها به دین و مملکت ؟ 
یا جایزه دادن به خودی ها؟
چون اولیش منطقی به نظر نمیاد به نظر من جواب دومیه
که امیدوارم با برنده شدنم جایزه به نخودی برسه و تیرشون به سنگ بخوره
جات اینجا خیلی خالیه ...
کاش منم اینطور بشم که شما بهم بگی:
خواهر من! دختر من! جای تو هم اینجا وسط بهشت، کنار سید الشهدا خیلی خالیه....
با همون لحن و همون صدا و همون لهجه ....
و  بیای دنبال من، خواهری که جانانه، براش جان دادی، جانم به فدای شرافتت
یادم میاد همیشه میگفتی رفیق شهیدی برای خودتون انتخاب کنید
چه میدانستم امروزی میاد و خودت میشی رفیق شهیدم....
از:
ب.ک.ف.ا.ش.ع.ش.ف
به:
س.ش.ح.ق.س
 
اگر خدا بخواهد....و من شوق و  امید و تمنا دارم که خدا بخواهد....
معادرا چه معناست؟                        مرا همین تمنا است
یعنی بشر تماما                             زنده شوند حتما
با روح وبا همین تن                         دوباره بعد مردن
فاعل هر نیک وبد                           سزای خویش بیند
آن که نماز خوانده                          شیطان ز خویش رانده
امر به خیر کرده                            نهی زبد نموده
چشم ز نامحرمان                         پوشیده در هر مکان
عمل به امر خدا                            کرده ارآن ابتدا
بود بهشت ج
سخن در نزد من همچون سراب است
دل دیوانه ام حالش خراب است
گل سرخ از ازل بویی ندارد
دلم بی تو هیاهویی  ندارد
اگرچه با تو شادم و جوانم
چو نیستی همچو بیدی مرده سانم
تو را دیدم که زیبایی چو دریا
دل دیوانه ام دارد تمنا
دل مرغِ قفس آوا ندارد
هوا سرد است و نایش نا ندارد
به بالم دست گیر و مرحمش کن
بخوان نغمه که صوتت تا ندارد
کنون آید همی شعرم به پایان
چرا کین دل، دل گفتن ندارد
اگرچه هست صحبت های بسیار
ولی حرف زیاد، گفتن ندارد
پر بی بال من را تو دوا کن
دل دیو
گم گشته ام به شوق؛ که پیدا کنی مرا !...دیوانه گشته ام که مداوا کنی مرا !...پوشانده ام تمام خودم را زِ عالمی ؛با این خیال خوش که تماشا کنی مرا ...جانا چه می شود که تمنا کنی مرا ؟!...من قطره ام تو برکه نه دریاچه ی منی !خورشیدِ من بدون تو سرده زندگی ...آماده ام که باز تو شیدا کنی مرا !...گم گشته ام به شوق که پیدا کنی مرا !... : ) ❤#نرگس_صرافیان_طوفان
« مسئله‌ی
تحریف شخصیت امام خطر بزرگی محسوب می‌شود، آن راهی که می‌تواند مانع از این تحریف
شود، بازخوانی اصول امام است. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متکی به
کتاب و سنت است. اسلام آمریکایی هم دوشاخه بیشتر ندارد: یکی اسلام سکولار و دیگری
اسلام متحجر» (امام خامنه‌ای مدظله‌العالی)

کتاب جدال دو
اسلام غالبا مکتوبات امام بوده که در سال پایانی عمر مبارک ایشان نگاشته شده است.


ادامه مطلب
 
و آدم، آن دم که پیمانۀ هستی را سرکشید، خدایش او را به تاجِ «کرّمنا» شرفِ وجود بخشید و همان جا بود که او محسود ابلیس شد و مسجود فریشتگان.
لیک، دیری نپایید که خیل حریفان، جوهر گوهرش را با محک بندگی آزمودند. پس با تدلیس ابلیس، آدمیتِ آدم، در آزمونی نا آزموده، رنگ باخت و ناگزیر، رحل اقامت خویش از بهشت عدن به میدان تکاپو انداخت.
آدم، سردی انفصال را بر نتافت. چشم ها را گشود و در فراسوی مکان، وادیِ غیرت را یافت، آنگاه با دست های تمنا تارهای حیرت را گ
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد
 
چشم کنعان نگران است خدایا مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد
 
ترسم این نیست که او با لب خندان برود
ترسم این است که او روز مبادا برسد
 
عقل می‌گفت که سهم من و تو دلتنگی است
عشق فرمود‌: نباید به مساوا برسد‌!
 
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر...
درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد
 
احسان افشاری
سرسجاده ات هر دم دعاکن/نظر ازبهر آفاق خداکن/چکان یک قطره اشکی رازاخلاص/تمنا از خدا نورولاکن/بودمحور به درگاهش ولایت/دلت رامملو عشق وصفاکن/سلامی ده برآن آل محمد/نگاهی هم به سوی کربلاکن/نمازت با ولایت جاودان است/زاو هردرد وسختی رادواکن/دعارمز عبادت درجهان است/خودت را ازهمه دنیاجداکن/زشیطان دورشو او دشمن توست/خدارا از وجودخود رضاکن/برای مهدی وروز ظهورش/تنمااز خدا آن آشناکن/
م برگشته یا به عبارت دقیق‌تر آنبلاک شدم. حسی بهش ندارم و وقتی به خاطر میارم که بخاطرش اشک‌ها ریختم برام عجیبه؟ چیه این عشق؟ چرا کامو میگه قلب‌های شریف عشق نمی‌ورزند؟ شاید برای اینکه در عشق بیش از هرجای دیگری خودخواه می‌شوی؟! کاش قلب شریفی داشتم و عشق را و خودخواهی را کنار می‌گذاشتم.. چرا همه‌اش درگیر این حسم و چرا همه‌اش فرار می‌کنم از اصلاح امور به نحو دیگری؟ خوب شده بودم ها همه‌اش تقصیر استاد است که برگشت و هوایی‌ام کرد .. کاش رابطه‌ا
سال‌ها دل طلب جام‌جم از ما می‌کرد    و‌آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد
هر چه از بیرون می‌گیری شاید برای لحظاتی از تو کوهی از انگیزه بسازند اما با گذر زمان جز مقداری سنگ و صخره از این کوه نمی‌ماند! پس شاید بهتر باشد نگاهت را به سمت خودت متوجه کنی و نیروی محرکه مورد نیازت را داخل خودت جست و‌جو کنی، با این کار آتشفشان انرژی و انگیزه خودت خواهی شد و چشمانت دیگر به کف زدن‌ها و سرتکان دادن‌های دیگران نخواهد بود.
+سید علیرضا مصطفوی
دولت دنیا که تمنا کند
با که وفا کرد که با ماکند
دنیا هم دار مکافات است این هم درست است اری این روز ها دیگر صحبت از افرادی است که در جبهه بوده اند والان هم دارند از مقام جانبازی و ایثار گری سو استفاد میکنند بعضی هم این وسط شهید داده اند ولی هیچ توجهی به آنها نمیشود بله آنهایی که بر گشته اند و دارند زندگی میکنند الان بچه هایشان لقب آقا زاده گرفته اند اری این هم وضعیتی است که این نوع افراد میگویند که (این آقا زادگی ما بخاطر ژن خوب ماست که بعضی امسال
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
#فروغی بسطامی
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
جناب آقای دکتر روحانی عزیز
مستندی است به نام
رقص بر روسی سیم خاردار
که به موضوع قاچاق خاک ایران به امارت میپردازد
و برنامه ای به نام شریان که به وضعیت بهداشتی و تغذیه وبیمارستان ها و نظام پزشکی و ... میپردازد ، اسراف ها و واردات غلات ی که جز زیان چیز دیگری ندارند
تمنا دارم پس از ملاحظه این دو مسائل مطرح شده را پیگیری فرمایید
هردو این برنامه ها از شبکه افق صدا و سیما در سالهای گذشته پخش ش
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اباصالح المهدی شهادت مظلومانه و غریبانه پدر عزیزتان حضرت ابامحمد امام حسن عسکری را تسلیت عرض میکنم
از حضرت رب العزه تمنا دارم که به شما عافیت عنایت فرموده و حقیر را لایق شهادت در راه شما و میان دستان شما گرداند
ماشاالله لاقوه الابالله 
 
شده از چشم کسی سست شود دستانت؟
یا که از دیدن او لزره بیفتد جانت؟
شده در شهر خودت مثل غریبی باشی!
به تمنّا برسد قسمتِ آبت ؟نانت؟
شده با درد شبی همدم گریه بشوی؟
یا که یک زخم قدیمی بکند گریانت؟
شده یک خاطره ات زخم جدایی باشد
که به ذهن آوری و رود شود چشمانت؟
روز و شب مُردم و در خاطره ها در حبسم!
شده یک خاطره عمری بشود زندانت!؟
پارمیدا مقیسه
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، علی مطهری در پاسخ به این پرسش که داخل انتخابات مجتمع با چه مسئله سیاسی همراه خواهید بود، اعتراف کرد: هنوز هیچ چیزی پیدا زدودن و باید جلوتر برویم تا بعدا رک شود. من با همه دوست هستم و مشکلی ندارم. وی نیز در پاسخ این سئوال که آیا صلاحیت شما در هیات های اجرایی از کار افتادن شده است، گفت: بله تایید شده است. جدال مطهری و کدخدایی درباره رد صلاحیت نمایندگان | عموم ای که جنجالی شد هیأت اجرایی صلاحیت علی شکوری ر
شب اول کنجی پیدا کرد، فکر کرد. شب دوم نوشت، آنچنان نوشت که دستانش به تمنا درآمدند. شبی بعد نوشته‌هایش را زیست. زیستنش را گریست. صبح با خنده بیدار شد، گریه‌‌هایش را آسیا کرد. گَردِ گریه را تر کرد، خمیر شد. درختِ معنا را تبر زد. شعله‌یِ عشق در تنورِ تنهایی زبانه کشید. نانِ یگانگی پخت. گوشه ای نشست، در پناهِ بی‌‌پناهی، معاشقه‌ی خورشید و سایه. دیگر یگانگی بود و شعر. او اما پژمرد. 
حالا الان من یک چیزی می‌گویم و شما می‌خندید و باور نمی‌کنید‌؛خودم روزهای اول مدام غر می‌زدم و دلم آرام و قرار نداشت.اما می‌خواهم بگویم این روز ها،اوج از دست دادن روزهایی که بدون کرونا می‌تواستند خیلی قشنگ‌تر باشند و اوج دوری از آدم ها و مکان دوست داشتنی‌ام،ته ته دلم ثبات دارد.آرام و متین نشسته یک گوشه و سرش گرم حسینِ جان و رحمة‌للعالمین و باب‌الحوائج است.دلِ دلم،گرم است به همین زیبایی‌ها،به همین آدم ها و آدم‌هایی که خادمشان شده‌ان
به دروازه‌بان‌ها فکر می‌کنم. به این چارچوب سه‌بر فلزی. فکر می‌کنم چه رازی است که دروازه‌بان‌ را از یک فوتبالیست ساده تبدیل می‌کند به کیاس‌ترین بازیکن زمین؟ کیاسی که البته درنهایت فریب هم خواهد خورد. توپ بارها و بارها از دستش دور می‌ماند و می‌چسبد به تور دروازه. این را خودش هم به‌طور غریزی می‌داند. امّا انگار او در یک موقعیت خاص بین خودویرانگریِ سیزیف‌ بودن و داشتن یک شغل امن، اولی را برگزیده. 
این چارچوب سه‌بر فلزی و این زمین سبز، ص
همیشه بی تو در این قلب خسته غوغا بودهمیشه سهم دلم حسرت و تمنا بودهزار سال به دنبال عشق میگشتمتو عشق بودی و جان بی تو در تقلا بودتو را ندیدم از آغاز و راه گم کردمتو را ندیدم و این تلخ، زهر دنیا بودتو را ندیدم از آغاز و قلب می پنداشتکه بی تو در خطرِ مرگ و عشق، تنها بودنه! جانِ بی تو از عالم، امید خیر نداشتو ناامید از اعجاز صبحِ فردا بودخنک نسیم بهشتی که بازگشتی بازو بازگشتنت آغاز حسرت ما بودنشسته ام به تماشای تو ولی هیهاتکه سهم این منِ تنها فقط تم
اگر قرنطینه شهر ها جهت جلوگیری از انتشار و کنترل کرونا ،راه منطقی باشد و دلیل پزشکی داشته باشد باید گفت آنها که شهر های درگیر در ویروس کرونا را قرنطینه نکردند نه تنها قصور بلکه تقصیر کردند! و از این بالاتر شاید مرتکب جنایت ناخواسته شده باشند!
مسئولان محترم؟! شما که مردم را می شناختید! اگر قرنطینه لازم بود چرا اجرایی نکردید؟!! و اگر لازم  نبود، پس الان خواهش و تمنا نکنید که عذر بدتر از گناست!
دانلود آهنگ جدید صادق آتشی به نام راز
Текст песни Raaz Sadegh Atashi
ترسو تباهی بغضو نفرت جنگو جدال پوچ قدرتТрусливые руины, ненависть, ненависть, война, бессильная борьба
دنیا اسیر توی زندونی که میسازهМир заперт в тюрьме, которую строит
اما خلاف رسم دنیا اینجا یه عشقه توی دل ها

ادامه مطلب
ماه مبارک قلب انسان شادمان است/ازبهر پروازش مهیا آسمان است/وقت عبادت آمده تاگام معراج/عرش الهی خوشه چین بندگان است/روزه نماز وهردعا درآن فراهم/گلچین رحمت درسحربر عاشقان است/درزنگ بیداری تلاشی کن مسلمان/افطاریش رحمت وبرکت گلفشان است/عارف برای وصل خود دارد تمنا/عشق ولایت گوهربر شیعیان است/شیطان به زنجیر است وفرصتها فراهم/وقت عروج همره افلاکیان است/دل رابکن دنیا مثال ذره ای پست/آرامش سالک زچشمان اشک جان است/یاریگرمهدی ولی وامت اوست/کم کم ظه
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
داستان
نزد شخص عارفی رفت و گفت من از مریدان توام مرا شاگردی و همراهی بپذیر
عارف گفت اجازه دهیم تا دقیقه ای برچشمانت خیره شوم که چشم دروغ نمی‌گوید
سپس عارف گفت تو توان تحمل حقیقت رانداری ، 
گفت به من ثابت کن
گفت جمله ای میگویم حقیقت محض ولی تورا با من دشمن خواهد نمود
گفت اگر مرد خدایی بگو و از خصومت چون منی نترس
عارف گفت.توچگونه دنبال خوشبختی خود و دیگرانی که سنگ های محل ادرار و مدفوع ت
روز ثبت احوال است. مقیّدم که هرساله در این روز احوالم را ثبت کنم. سال گذشته گفتم که احوالم بد نیست. امسال اما بهترم. از وقتی "جدال دو اسلام" را خوانده ام، بهترم. احوال جسمی ام خوب است. (خواننده فهیم میداند که ناثر با در نظر گرفتن این موضوع که یک یا دو بیماری داشتن در این زمانه طبیعی است این عبارت را قلمی کرده است.) احوال روحی ام بهتر از سال قبل، اما باز هم خوب نیست. احوال شهرم - سبزوار - دارد مثل شهر "ر ه ش" میشود. احوال رفقایم خوب است ظاهرا در نبود من.
اگر منه یکسال پیش بودم میگفتم بعضی اهنگ ها تاریخ انقضا ندارند . اما منه حال میفرماد ، اهنگ ها تاریخ انقضا دارند همانطور که احساسات آدمی هم . 
اما خب ، بعضی از آهنگها مواد نگهدارنده ی شان بیشتر است ، تاریخ انقضاشان دیر است ، گاهی خیلی دیر ... 
مثل این ... 
مواد نگهدارنده اش همان متن فوق العاده اش است که ادمی را به وجد می آورد، متنی که حقیری چون من با سواد نصفه نیمه اش نتوانسته حتی ذره ای حق مطلب را ادا کند اما بپذیرید ، صاحب عزاست ... 
دوستان اگر اشک
من تماما خواهشم و تمنا. ضعفم و خودسرانه بودن هایم. کسی را جز شما ندارم و نگرانیم را شما بهتر از هر کسی می دانید. بعد از روزهای متمادی طغیان کردن و ادب نداشتن، دیروز گفتم از هر جن و انسی که میترسم، شما مرا از آن کفایت می کنید‌. گفتم من پناه آورده ام، از بزرگی چون شما بعید نیست پناهنده را نپذیرد؟ از قدرتمندی چون شما بعید نیست که بگذارد پناهنده ی درگاهش آسیب ببیند؟ هر چه نگاه کردم دیدم راه ندارد پیش شما بود و نگران هم ماند‌. ترجیح دادم ماه های بیشم
امروز برای اولین بار فرصت کردم فیلم یتیم خانه ایران رو (که قبلا از سینماتیکت خریده بودم) تماشا کنم.
سعی میکنم بعدا بیشتر بنویسم...البته نه در مورد ابعاد هنری فیلم بلکه در زمینه برخی دیالوگهای مهم فیلم مثلا گفتگوی حسام با یک انگلیسی درباره لیاقت اداره‌ی کشور و غیره.
اندیشه هایی از جنس جدال تمدنی با غرب.

پ.ن:
سردار باقری: توقیف نفتکش ایرانی بی‌پاسخ نخواهد ماند.
بالای سرش که رسیدم، چشمانش بسته بود و صورت زیبایش زیر بارش خون، به سفیدی ماه می زد. یعنی در تمام این لحظات او بود که به فاصله یک شیشه از من، خنجر می خورد و مظلومانه ناله می زد؟ 
 
حرکت قلبم را در قفسه سینه حس می کردم که به خودش می پیچید و با هر تپش از خدا تمنا می کرد که او زنده بماند...
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.ir/dastanhaye_mamnooe
https://t.me/dastanhaye_mamnooe
 
ادامه مطلب
_ برخی عشق را چنگکی می‌دانند که نیازهای تنشان را به آن بیاویزند. لحظه‌ای را که نیاز غلیان می‌کند حادثه‌ی عشق می‌نامند و آن را با تمنا می‌جویند و‌آن گاه که نیاز فروکش کرد، عشق را از یاد می‌برند. عشق محصول انس است و بعد از نیاز تن و در غیاب آن آغاز می‌شود. غیر از این تعریف را برای حضرت عشق، توهین‌آمیز می‌دانم.
_ جایگاه تن کجاست؟ آن را نادیده می‌گیری و به حساب نمی‌آوری؟
_ تن و لامسه واقعیتی انکارناپذیر است. ولی عشق نه با آن آغاز می‌شود و نه ب
امروز برای اولین بار فرصت کردم فیلم یتیم خانه ایران رو (که قبلا از سینما مارکت خریده بودم) تماشا کنم.
سعی میکنم بعدا بیشتر بنویسم...البته نه در مورد ابعاد هنری فیلم بلکه در زمینه برخی دیالوگهای مهم فیلم مثلا گفتگوی حسام با یک انگلیسی درباره لیاقت اداره‌ی کشور و غیره.
اندیشه هایی از جنس جدال تمدنی با غرب.

پ.ن:
سردار باقری: توقیف نفتکش ایرانی بی‌پاسخ نخواهد ماند.
باپیدایش فرقه های صوفیه از قرن دوم هجری ، افطاب و مشایخ متعددی در راس فرقه قرار گرفتند که هر کدام شان، براساس نظریات شخصی وابداعی خود، مسلک فرقه را پیش می بردند. با رواج باورهای صوفیه در ممالک اسلامی و تنوع باور های شخصی و قطبیت سلیقه ای روسای فرقه،  زمینه های انشعاب و تفاوت های فرقه های صوفیه از یکدیگر ایجاد شد. 
ادامه مطلب
میدونی چه چیز ایمان برام قشنگه؟
اینکه تو میتونی هر لحظه از اون ترسی که ابراهیم برای قربانی کردن اسماعیل داشت، را حس کنی. 
به نظر من ترس و شک ستون ایمانه. تو نمیتونی بدون ستون، کاخ بسازی!
اینکه «انسان در اوج تمنا، نمیخواهد.» جادوییه.
اینکه حسین، زنده بودن را آلوده به پذیرش ظلم نمیخواد؛ همین برام شگفت انگیزه.
اینکه تمام قامت بایستی و بگی: ببینید قوانین من برای این بازی، قرار نیست به کسی آسیب برسونه، پس من اونجوری بازی میکنم که خودم میگم. دست از
سلام
1-شاید بعضی از شما ها یادتون نباشه ولی 20 سالِ پیش در چنین ساعاتی، دنیا یک نفسِ راحت کشید و از یک استرسِ چندین روزه و یا حتی چندین ماهه رد شده بود و به قول خودش(دنیا رو میگم) خطر از بیخ گوشش رد شده بود.
اینکه تمام ثبت وقایع به دو شماره ی آخرِ سال میلادی انجام میشد و مثلا سالِ 97 یا 98 و یا 99 که با فرارسیدن سال 2000 ، اون دو رقمِ آخر دوتا صفر میشد و تمام محاسباتِ مالی و ارزی و چی و چی به فنا میرفت وخلاصه  یه همچین چیزایی. 
همینطوری خواستم بگم من انقدر
نام کتاب: #سمفونی_مردگان | نویسنده: #عباس_معروفی | #انتشارات_ققنوس | ۳۵۰ صفحه.رمان در بی زمانی می گذرد، ساعت ها همه خواب، آدم ها همه بیدار.کتاب شش راوی دارد: سوجی، آیدا، اورهان، صاحب کارگاه چوب بری، یک نماینده از قشر مذهبی و یک نماینده از قشر روشنفکران..آیدین و خواهرش آیدا از سنت بیزار هستند و همین موجبات طرد آن ها از سمت و سوی پدرشان را فراهم ساخته. در نقطه ی مقابل، اورهان که کوچکتر از آیدین و آیدا است، به سبب علاقه ی بی حد به سنت، مورد تاییو همیش
 سه  نفر برداشت خودشون از صحبت موسی در کوه طور رو  بیان میکنند.
موسی به خدا میگه ارنی (خود را به من نشان بده)
خدا در جواب میفرماید لن ترانی (هرگز مرا نمیبینی)
 
برداشت  نفراول:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
 
برداشت  نفر دوم:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب لن ترانی
 
برداشت نفر سوم:
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تری چه لن ترانی
 
سه بیت، سه نگاه و سه برداش
متنفرم از آدم هایی که بعد از شکست تو یه رابطه سعی در جایگزین کردن دارن ... 
اونقدر این موضوع باب شده و تبعات وحشتناکی داره که واقعا موندم ...
یک علت هم داره ، اون هم دوستی ها و روابط بی فکر و بی هدف و از سر تنهایی و بیکاریه !
اصلا یه عده فکر نمیکنن به روابطشون ! فقط میخوان یه دوست پسری یه دوست دختری بگیرن محض تفنن ! 
به هفته و ماه نمیکشه به هم میزنن میرن با یکی دیگه ! 
باز این چرخه تکرار میشه ! 
تکرار میشه! 
تکرار میشه! 
+خواهش میکنم ، تمنا میکنم ، برای
  کمیته انضباطی آرای خود را در خصوص تیم های لیگ برتری فوتبال بانوان صادر کرد.


 
  بخش ورزش بانوان مجله خبری ورزشی اسپورت‌استار
 
به گزارش خبرگزاری فارس و به نقل از سایت رسمی فدراسیون فوتبال، دیدار تیم های پارس جنوبی بوشهر و خلیج فارس شیراز روز 27 اردیبهشت ماه برگزار و از سوی کوثر ایزدپناه بازیکن تیم پارس جنوبی بوشهر تخلفاتی مبنی بر اعتراض به داور و رفتار غیر ورزشی با داور و همچنین تمرد از دستور داور رخ داد، به همین خاطر وی به توبیخ کتبی و پر
رمان تمنای وصال
دانلود رمان تمنای وصال اثر الناز محمدی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان این رمان عاشقانه و اجتماعی درباره دختری به نام تمنا با روحی به نرمی باران ، الهه ای بی تمثیل در سرزمین عشق ، آمد تا مؤمن به عشقش کند، عشقی حقیقی فراتر از آدمیان حریص ، آمد تا طعم تلخ و گس مانند زهر تکرارها را از کامش بزداید ، آمد تا زمزمه روز و شبش شبیه لالایی دلنوازی بر لبهایش و کنار گوش او دوست داشتنی ترین تکرارش ش
مادرم  درس   مهربانی   را
از  برایم  چه  خوب  معنا   کرد
آنکه با حرف های ساده خود
طبع   شعر   مرا   شکوفا   کرد
مادرم،  آب   بود   و   آیینه
خویش را  نزد خویش  پیدا کرد
روز و شب  در  کنار  گهواره
کار  امروز   و   کار   فردا   کرد
روشنی بخش جان من مادر
دل  من  را  به  رنگ  دریا  کرد
کوله باری   ز  نور  از  امید
از    برای    سفر    مهیَا    کرد
زیر  اقدام   او   بهشت  برین
برگه اش  را  خدای  امضا  کرد
هر که از مِهر  مادری  سرشار
وصف خورشید  ع
بیایید خودمان را فریب ندهیم؛ همۀ ما حداقل یک بار تا کنون، در شبکه‌های اجتماعی نظیر فیسبوک، توؤیتر یا اینستاگرام، دست به کامنت برده و -حتی نه با بی ادبی- با فرد دیگری که اصلاً نمی‌شناخته‌ایم، بحث و جدل کرده‌ایم. خصوصاً اگر موضوع، از آن موضوع‌های داغ مجازی باشد: از جدال میان هواداران کیروش و برانکو بگیرید تا حرام اعلام شدن حج دوباره، توسط مفتی اعظم لیبی. اکنون پژوهش‌ها ثابت کرده‌اند که مغز انسان، در مواجهه با یک دیدگاه در دو فضا، فضای حقی
آدما از ترساشون حرف نمی‌زنن.
 تصحیح می‌کنم که آدما از ترسای واقعی‌شون حرف نمی‌زنن.
ترسای واقعی اونقدر برات سنگین و وحشت‌زا هستن که حتی حاضر نیستی به زبون بیاریشون. انگار اگه ازشون حرف بزنی جون می‌گیرن و اتفاق می‌افتن.
ترس، یکی از درونی‌ترین و شخصی‌ترین حس‌هاست.
ممکنه در روزمره بگیم از فیلان و بهمان می‌ترسیم اما این‌ها همشون ترسایی هستن که خیلی عمیق نیستن. احتمالا اگه تلاش کنیم می‌تونیم باهاشون کنار بیایم اما ترسای واقعی اون ترسایی
خوبی، شرافت، پَستی، زشتی، بدی، پلیدی، عشق و نفرت همگی از ویژگی‌ها و خُلقیات انسان هستند و از لحظه‌ی تولد تا آخرین دقایق مرگ همراه او و از او جدایی ناپذیرند.
مسئله‌ی مهم وجود این تضادها و جدال پایان‌ناپذیر بین آن‌ها در وجود آدمی نیست، مسئله‌ی مهم درک و پذیرش صادقانه‌ی آن‌ها و دادن فرمان مدیریت زندگی به دست "خوبی، عشق و شرافت" است، در حالی که از وجود شّر و پلیدی نیز در وجود خود آگاهیم.
 
زیگموند فروید (روان‌کاو)
و داستانی عاشقانه صورت می‌بندد، باطنش را پیش‌تر بسته بود؛ تو را دیدن و تو را تمنّا کردن. آنگاه که در صورت محو می‌شوی، در باطن برپایی. تو را در باطن دیدن و در صورت برپا کردن.
هنر تو را دوست داشتن، تو را تجسّم بخشیدن و به صورت درآوردن، به صوت؛ کلمه. تو را به وادی کلام کشیدن، این ناممکن‌ترین انقلاب زمان، و چنین انقلابی! من تو را در خود انقلاب کردم و این انفجار به بیرون پاشیدم؛ انقلاب عشق. 
حلمی | هنر و معنویت
رمان تمنای وصال
دانلود رمان تمنای وصال اثر الناز محمدی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان این رمان عاشقانه و اجتماعی درباره دختری به نام تمنا با روحی به نرمی باران ، الهه ای بی تمثیل در سرزمین عشق ، آمد تا مؤمن به عشقش کند، عشقی حقیقی فراتر از آدمیان حریص ، آمد تا طعم تلخ و گس مانند زهر تکرارها را از کامش بزداید ، آمد تا زمزمه روز و شبش شبیه لالایی دلنوازی بر لبهایش و کنار گوش او دوست داشتنی ترین تکرارش ش
شعر تمنا از بنده
 
 
چون لاله که از عشق میان تب و تاب است
فکرم به تمنای تو در سطر کتاب است
 
آنگه که دلم خواست به نامت بزنم دل
دیدم که دلم مدعی علم و حساب است
 
از طعم لبت هیچ سخن نیست درین دل
این عاقبتِ دانشِ هر "خانه خراب" است!
 
این عقل پر از فلسفه گوید که "رها کن
آن سلسله مو ، کاین سخنم عین صواب است"
 
آخر چه کند "روشن" مسکین؟ تو به ما گوی
چون لعل لبت بر دل و جان، فصلِ خطاب است
 
به این 4 نوع رفتار مدرسان دقت کنید:
1- مدرس با شور و حرارت حرف می زند و اثرگذار است.
2- مدرس آرام و شمرده حرف می زند و اثرگذار است.
3- مدرس با شور و حرارت حرف می زند و اثرگذار نیست.
2- مدرس آرام و شمرده حرف می زند و اثرگذار نیست.
ادامه مطلب
کتاب تمنا نویسنده: رضا مصطفوی انتشارات: عهد مانا
کتاب تمنا : آینده شناسی جامعه منتظر جهانی( مهدویت و انتظار)
 
کتاب تمنانویسنده: رضا مصطفویانتشارات: عهد مانا
بریده کتاب(۱):
بنی اسرائیل دوران انتظار را با موفقیت و سلامت نسبی طی کردند اما پس از ظهور موسی (ع) دچار سستی و انحراف شدند و در اثر نافرمانی ایشان، با رحلت موسی پروژه ظهور منجی بنی اسرائیل نافرجام ماند.بنی اسرائیل عصر موسی با وجود درک عمیق از روزگار انتظار، درک درستی از روزگار پس از ظهور ن
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ابوالفضل العباس ادرکنی
استاد خدمتی و استاد سجونی و استاد ترشیزی تمنا دارد به جای پیامبر بودن عمر
درخصوص مردانی که لباس زنانه می پوشیدند و در خانه عمر و عایشه حضور داشتند و پیامبر آنان را لعنت کرد و بیرون کرد توضیح دهید
و اینکه چرا عمر ایستاده ادرار کردن را برای سفت شدن مقعد خود مفید میدانست ؟!؟!؟
(طبرانی ،بخاری،مسلم،بدایه و النهایه،)
خسته‌ام از این شلوغی، از این میل به خواسته شدن، از این تمنا و نیاز و البته گریزی هم ندارم. دلم یک زندگی ساده می‌خواد که بچسبم به شوهرم و همه‌ی زندگیم بشه اون و کارم. من اما جوره دیگه‌ایم و از این بودنم خسته و پریشانم. من دوست ندارم هرزه باشم لااقل جامعه و میم من رو اینجور می‌بینند اگر بدونند. دوست ندارم آدم بده‌ی زندگی من باشم. چرا اینجور شد؟ چش خوردیم؟ اونهمه عشق، چی بیشتر می‌خوام آخه؟ کدوم مردی با زنش اونجوره که میم با من؟ چرا من اینقدر زی
بهم زدیم 
اولش که بهم زدیم فک نمیکردم واقعا بهم بزنیم تا ۳-۳ ساعت صرفا ناراحت بودم.
یه هو حس که حس کردم کار تمامه دیگه خیلی بد شد با التماس و خواهش و به پا افتادن و گریه شروع شد بعد که دیدم دارم اذیتش میکنم اون التماس و خواهش و اینام تبدیل به گریه شدن و میرسیم به الان که گوشام پره آبه
هیچ وقت فک نمکردم این قد احساساتی باشم
حالا حس میکنم الان میتون خودمو نگه دارم یکم دیگه دوباره میرم التماس و تمنا و این سری قوی‌تر به پاش میوفتم و دوباره اذیتش میک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها